دوباره جمعه
دوباره جمعه به سمت غروب راه افتاد
جهان دوباره به روزی چنین سیاه افتاد
اذان غربت ، باز از "نیامدن" دم زد
و باز لرزه بر اندام قبلهگاه افتاد
کنار پنجره از دور سایهای دیدم
که او نبود نگاهم به اشتباه افتاد
غروب آمد و رفت و دل گرفته شب
به یاد غیبت بیانتهای ماه افتاد
نیامد و دور از چشمهای روشن او
زمین چقدر خطا کرد و در گناه افتاد
دوباره جمعه این جمکران تباه شد و
جهان بی او از چشم عشق، آه! افتاد
خدای من! این نامه فغان چندم بود
که باز تا شد و آرام توی چاه افتاد؟ ...
منبع: مجله قدر
طبقه بندی: شاعرانهها، از انتظار ...
قرآن، شورانگیزترین نغمهای است که جانهای مشتاق را به خویش میخواند، آوای آسمانیاش در اعماق وجودِ حق پویان طنین انداز است و پنجرهای به سوی نور و آگاهی میگشاید و سرود و ابتهاج و وجد را در دلها میسراید(1) سوره زمر آیه 39.
به قول علامه اقبال که میفرماید:
چون به جان در رفت، جان دیگر شود
جان که دیگر شد، جهان دیگر شود
همچو حق پنهان و پیداست این
زنده و پاینده و گویاست این
منبع: مجله قدر
طبقه بندی: نکتههای قرآنی
خدایا، ببخشای مرا چون آنقدر که حسرت نداشتههایم را خوردم شاکر داشتههایم نبودم.
به خاطر بسپاریم همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است ... آرام، بیصدا، همیشگی.
خدا مرهم تمام دردهاست، هر چه عمق خراشهای وجودت بیشتر باشد، خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای میگیرد.
یادمان نرود همه ما برای یک بار ایستادن، بارها افتادهایم،از افتادن نترسیم، به ایستادن فکر کنیم.
زندگی مثل جاده است، من و تو مسافراشیم، قدر لحظهها رو بدونیم ممکنه فردا نباشیم.
شکستههای دلت را به بازار خدا ببر، خدا خود بهای دل شکستگان است.
منبع: مجله قدر
طبقه بندی: داستان در مورد خدا
میگن اگه چیزی از خدا میخواهی خودت اول سعی کن اون کار رو در توان خودت انجام بدی، اگه از خدا روزی بیشتری میخواهی اول خودت به بقیه کمک کن، اگه رحم خدا رو میخواهی اول خودت به دیگران رحم کن. حال اگر میخواهی خدا تو رو ببخشه و از گناهانت بگذره، خب اول خودت بقیه رو ببخش و ازشون بگذر.
فَاعْفُواْ وَ اصْفَحُواْ : پس ببخشید و گذشت کنید. (بخشی از آیه 109 سوره بقره)
منبع: مجله قدر
طبقه بندی: نکتههای قرآنی
پیامی از خدا ...
میدانم هر از گاهی دلت تنگ میشود همان دلی که جای من در آن است، آنقدر تنگ میشود که حتی یادت میرود من آنجایم ... دلتنگیهایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم، هنوز خدایت همان خداست، هنوز روحت از جنس من است!
... اما من نمیخواهم تو همان باشی، تو باید در هر زمان بهترین باشی، نگران شکستن دلت نباش، میدانی؟ شیشه برای این شیشه است، چون قرار است بشکند ... و جنسش عوض شود .... و میدانی که من شکستناپذیر هستم ... و تو مرا داری ... برای همیشه !!!
چون هر وقت گریه میکنی، دستان مهربانم چشمانت را مینوازد ... چون هرگاه تنها شدی، تازه مرا یافتهای .... چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم، صدای خرد شدن دیوار بین خودم و خودت را شنیدهام.
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم، دلم نمیخواهد غمت را ببینم ... میخواهم شاد باشی ... این را من میخواهم ... تو هم میتوانی این را بخواهی، خشنودی مرا.
من گفتم : ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم... و من هر شب که میخوابی روحت را نگه می دارم تا تازه شود ... نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را میفشارد. شبها که خوابت نمیبرد، فکر میکنی تنهایی؟ نه، من هم دل به دلت بیدارم! فقط کافیست خوب گوش بسپاری! و بشنوی ندایی که تو را فرا میخواند به زیستن!
پروردگارت ... با عشق
منبع: پیام نمای شبکه 2
طبقه بندی: داستان در مورد خدا
یه وقتهایی آدم حسابی دلش میگیره، یه مشکلی، یه چیزی هست و آدم فکر میکنه باید حرف دلشو به یکی بگه. این جور وقتا معمولاً آدمها دنبال بهونه هستن تا سر دلشونو باز کنن و یه وقت میبینی اصلاً حواسشون نیست دارن برای کی در دل میکنن، برای یه آدم غریبه یا برای آدمی که ممکنه بدی ما رو بخواد، اگه خیلی لازم بود با کسی درد دل کنیم باید به دوست واقعی بگیم نه به غریبه و دشمن.
لَا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّنْ دُونِکُمْ : محرم اسرار از غیر خودتان انتخاب نکنید.(بخشی از آیه 118 سوره آل عمران)
منبع: مجله قدر
طبقه بندی: نکتههای قرآنی
همین که روز بر آن دشت، طرحی از شب ریخت
هزار کوه مصیبت به دوش زینب ریخت
نظاره کرد چو «شمس الشموسِ» بی سر را
به گوش گوش فلک، ناله ناله یا رب ریخت
جهان برای همیشه سیاه شد چون شب
ز چشم های ترش هرچه داشت کوکب ریخت
چه بود نیت ناآشکار ساقی غم
که جام زینب غم دیده را لبالب ریخت
کشاند کرب و بلا را به شام و بام فلک
هزار فصل طراوت به باغ مذهب ریخت
زبانه های کلامش به جان دم سردان
شراره ها شد و آتش نشانی از تب ریخت
اگر همیشه ببارند ابرهای جهان
نمی رسند به آن اشک ها که زینب ریخت
مجله قدر
طبقه بندی: حضرت زینب (س)
شیطان پرستان اعتقاداتی دارند که شدیداً به آن پایبند هستند. جالب است که آنان خود را تنها گروه متفکر می دانند. از میان افکار آنان می توان به این موارد اشاره کرد.
ما کسانی هستیم که دانش را به جای جهل پذیرفتهایم. ما با آگاهی، درخت معرفت را انتخاب کردیم! راهی که شیطان نشان داد!. ما سیب درخت معرفت را می خوریم. ما کسانی را که حقـیقت را پایمال می کنند محاکمه می کنیم.
ما کسانی را که چیزی را کورکورانه دنبال می کنند، سـرزنش می کنیم. ما مخالف خداگرایی هستیم، ما بیرونی کردن گناه را نادرست و دردناک می دانیم ... ما به جای جمع کردن امتیاز همراه با ریاضت، برای رسیدن به دنیایی خوب بعد از مرگ، به شادی خویش و جسم معتقدیم.
این سخن فیلسوف غربی و از پایه گذاران شیطان پرستی فلسفی، نیچه را فراموش نکنیم که در فراسوی نیک و بد چنین گفت:
شیطان بیشترین بینش را راجع به خدا دارد؛ زیرا او از خدا دور می گردد. در حقیقت شیطان قدیمیترین دوستدار دانش است .
شیطان پرستان اعتقادات خود را بسیار سیاه می پندارند. اما این سیاهی را دلنشین می دانند. در ادامه اعتقادات آنان می خوانیم:
شیطان پرستی دنیایی را ترسیم می کند که هیچ روزنه امیدی برای آن تصویر نمی شود. به همین جهت شیطان پرستی را جهان تاریک می نامند.
شیطان پرستی حقیقتی را جستجو می کند که آن را در این جهان نمی توان یافت. در توجیه خود کشی چنین می گویند: می خواهیم به حقیقت برسیم و حقیقت در این دنیا به دست نمی آید.
و باز این سیاه نمایی را به گونه ای دیگر و به صورت عمومی ارائه می دهند. با نگاه به نوع کلام، می توان تشخیص داد که مؤسس این فرقه و سایر رهبران آن، در چه جامعه و چه موقعیتی زندگی می کردند. و همـچنین می تـوان نتیـجه گـرفت کـه در درون آنها چـه می گذرد. به قمست دیگری از اعتقادات شیطان پرستی توجه فرمایید.
زندگی در دنیا بر پایه دروغ است. و همه باورهای مردم بر پایه همین دروغ شکل گرفته است. همه عادت کرده اند دروغ بگویند، لذا اگر حرف راست هم بزنید کسی آن را باور نمی کند.
شیطان پرستی آئینی است که همه چیز را منفی ارائه می دهد.
آنتوان لاوِی مکتب خود را اینگونه معرفی می کند:
ما حتی خورشید را مانع از تابش نور می پنداریم. ما همه چیز را منفی می خواهیم، اگر به باغ سیب برویم همه سیب ها را کال می بینیم و اگر به تئاتر برویم همه بازیگر ها را لال می پنداریم.
شیطان پرستی معجونی است که هر آدم گرفتاری را به وحشی گری و نفرت سوق می دهد. کوره راه و مسیری است که به هیچ جا راه نداشته و بن بست است.
لاوِی در بیان اعتقادات خود که می توان به جرأت گفت، آن را از نظریات افرادی مانند نیچه گرفته است، می گوید:
رسماً اعلام می کنم که ما به مقصد نمی رسیم. شیطان پرست باید بداند، جاده ای که در آن قرار دارد پر از خط کشی های در هم و بر هم است. و او باید در یافتن راه خروج تا سر حد جنون و دیوانگی پیش برود و سر انجام مطمئن شود راه بازگشتی وجود ندارد. و باید با ما تا آخر مرگ بماند.
برگرفته از سایت http://mysavior.ir
طبقه بندی: آنتی ویروس گناه
پرودگارا، قلبی دارم گناهکار، ایمانی دارم ضعیف و زبانی پرگناه؛ لکن تو همواره آن را برای دیگران عیان نساختی که آن چیزی نیست جز رحمانیت تو ...
خدایا؛ قلبم را جایگاهت و ایمانم را راسخ و زبانم را ذاکر و سپاسگزارت گردان؛ که اگر چنین نشود عمرم تباه و فردایم بیحاصل شده است.
پروردگارا به ما نرسیده که کسی از تو چیزی بخواهد؛ و دست خالی باز گردد!
به امید رحمتت ای مهربانترین مهربانان.
طبقه بندی: حرف اول
صدای شادی افلاکیان از کوچه پس کوچههای مدینه به گوش میرسد، از خانه ساده و با صفای امام کاظم(ع) نوری به آسمان برخاسته است، ستارهها نورانیتر شدهاند و ماه همچون خورشید میدرخشد، صدای گریهای سکوت آسمانها را شکسته انتظار عاشقانه پدری را به پایان رسانده و لبهای پر از نور پیشوای هفتم را به لبخند زینت داده و بر اماممان، حضرت رضا(ع) همدمی بخشیده، تا زینبی دیگر برای حسینی دیگر باشد، آری مدینه از شمیم فاطمه معصومه (ع) معطر شده است.
ای همه آسمان شده، خیره به هر نگاه تو
چشم رضا ستاره شد، مانده کنار ماه تو
لشکر حوریان ببین، برگ خزان مقدمت
آمده تا که بال خود، فرش کند به راه تو
میلاد با سعادت حضرت فاطمه معصومه و روز دختر بر تمام دختران ایران زمین مبارک باد ...
طبقه بندی: حضرت معصومه (س)